سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 


درباره نویسنده
زمستان 1386 - سوخته دل

سوخته دل
آیت الله انصاری همدانی رو خیلی دوست دارم. اینقدر عاشق بودن که حتی سینه شون هم از سوز عشق سوخته!! خدایا به حق بنده های صالح و پاکت ما رو هم با خودت و عشق به خودت آشنا کن. آمین



آرشیو وبلاگ
زمستان 1386
پاییز 1386


لوگوی سایت همسرم


لینکهای روزانه
پخش زنده کربلای معلا [64]
یادم آرد کربلا را... [79]
عاشورا در نگاه دیگران [77]
پدر مهربان [155]
بچه‏های قلم [100]
برای وبلاگ نویسی موفقتر [76]
[آرشیو(6)]



لینک دوستان
در کوی بی‏نشان ها
صفحات خط خطی
مفرد مؤنث غائب
صفحه بیست و یکم
نقطه سرخط
کوتاه نوشته‏ها
نشریه الکترونیک چارقد
مشترک مورد نظر
عضویت در خبرنامه  
لوگوی وبلاگ
زمستان 1386 - سوخته دل

آمار بازدید
بازدید کل :35679
بازدید امروز : 9
 RSS 


چقدر تو مظلومی؛

کم مانده از مظلومیتت زمین و زمان متلاشی شوند!حرم امام حسین

پس پسرت کجاست؟

چرا نمی آید انتقام خون پدر گیرد؟

چرا نمی آید؟

؟

؟



نویسنده : سوخته دل » ساعت 1:16 عصر روز پنج شنبه 86 دی 27


نامش حسین بود
به کوفه می رفت تا با کوفیان هم پیمان شود
نامردیشان را می دانست
که در حق پدر و برادرش هم نامردی کرده بودند
اما؛
چاره ای در رفتن نداشت
وقتی رسیدند به همراهان گفت:
هذا موضِعُ کَربٍ وَ بَلاءٍ ، أنزِلوا ... هاهُنا مَحَطُّ رِحالِنا  و مَسْفکُ دِمائِنا و هاهُنا واللهِ مَحَلُّ قُبورِنا -1-
.
.
.
.
.
.
.
.
به فدای لب عطشانت یا حسین
------------------------------------------
1- اینجا جایگاه سختی و بلاست. از اسب ها پیاده شوید ... همین جا محل پرواز ما به سوی خدا و محل ریخته شدن خون ماست و به خدا قسم همین جا محل قبور ماست.

 



نویسنده : سوخته دل » ساعت 12:0 صبح روز شنبه 86 دی 22


چند بار اتفاق افتاده بود که کنار جاده ، وقتی از این ده به ده دیگر می رفتیم،می دید که بچه ای کنار جاده نشسته و دارد گریه می کند.
ماشین را نگه می داشت، پیاده می شد و می رفت بچه را بغل می کرد.
صورتش را با دستمال پاک می کردو او را می بوسید.
بعد هم راه بچه شروع می کرد به گریه کردن.
ده دقیقه ، یک ربع، شاید هم بیش تر!



نویسنده : سوخته دل » ساعت 12:40 عصر روز یکشنبه 86 دی 16

   1   2      >